جنگ غزه علل و پیامدها
جنگ 2014 شاید متفاوت ترین جنگ میان اسرائیل و مقاومت از سال 2006 تاکنون باشد.نحوه ی شروع درگیری به شکل خاصی متمایز است: کشته شدن سه نظامی صهیونیست و شهادت محمد حسین ابوخضیر در کرانه ی غربی.سوال اینجاست که ارتباط جنگ غزه با کرانه ی باختری چیست؟چرا جنایت از کرانه شروع میشود و در غزه ادامه می یابد؟
علت را باید در حوادث چند ماه گذشته جستجو کرد. جایی که طرح سازش آمریکا بین تشکیلات خودگردان و اسرائیل با شکست مواجه میشود و دولت ملی فلسطین با توافق فتح و حماس شکل میگیرد و البته توطئه ی به رسمیت شناختن اسرائیل توسط حماس هم ناکام میماند.و این میدان را برای تحرک گروه های مقاومت در کرانه ی با ختری بازتر کرده و امکان شکل گیری انتفاضه ی سوم را تقویت میکند.از این رو اسرائیل باید به نوعی از تمام فلسطین زهر چشم بگیرد وچون امکان وسیعی در کرانه ی باختری به واسطه ی وجود پیمان با تشکیلات خودگردان وجود ندارد به غزه را مورد تهاجم قرار میدهد تا:1-جلو انتفاضه سوم گرفته شود 2-از نفوذ حماس در کرانه جلوگیری کند و 3-تشکیلات خودگردان به پای میز مذاکره برگردد.
علت دیگر حمله به غزه میتواند جبران شکست جنگ هشت روزه باشد.جنگ هشت روزه اولین جنگی بود که اسرائیل مجبور شد شروط مقاومت را بپذیرد که شکست سیاسی سختی برای تل آویو بود بنابر این اسرائیل این بار به دنبال آتش بسی است که مقاومت نقشی در آن نداشته باشد.
این ها مهمترین اهداف اسرائیل در این جنگ است.اما اینکه مقامات تل آویو مرتبا اعلام میکنند که به دنبال نابودی توان موشکی مقاومت و سکوهای پرتاب موشک ها هستند بیشتر به جوک شباهت دارد.زیرا اولا- امروز مقاومت علاوه بر انبارهای موشکی فناوری ساخت موشک را در اختیار دارد و به این راحتی امکان بر چیدن آن وجود ندارد دوم-اسرائیل به خوبی به ضعف اطلاعاتی خود آگاه است سوم-سنگینترین سکوی پرتاب موشک در غزه پر تاب کننده های کا تیوشا است که به راحتی و به وسیله ی خودرو جابجا میشود چه و شناسایی آن را دشوار میکند چه رسد به سکوهایی که با دست حمل میشوند.بنا بر این اهداف اسراییل بیشتر جنبه ی سیاسی دارد تا نظامی.
وضعیت کنونی:
انتظار این بود که این جنگ در همان ده روز اول به پایان برسد کما اینکه به محض پیشنهاد مصر در پایان هفته ی اول اسرائیل فورا آنرا پذیرفت.اما رد شدن طرح مصر از سوی گروه های مقاومت باعث به هم ریختن نقشه ی قبلی شد.از طرفی اسرائیل نمی توانست آبروریزی دیگری مثل جنگ هشت روزه را بپذیرد پس به هر قیمت ممکن به دنبال امتیاز گیری از حماس است.
سیاست کنونی اسرائیل بر این است که مناطق محدودی از نوار غزه را باشدت هرچه تمام تر از زمین و هوا بکوبد تا آمار کشته و زخمی در غزه بالا رود و مقاومت برای قبول آتش بس تحت فشار قرار گیرد و عامل زمان را که به ضرر اسرائیل در حال گذشتن است را با جنایت جبران کند.و البته همه ی این ها به پشتوانه ی خیانت مصر اتفاق میافتد.درجنگ 8 روزه این کار مقدور نبود چون مواد غذایی و دارویی در سایه ی حکومت اخوان وارد غزه میشد و مجروحین در بیمارستان های مصر تحت مداوا قرار میگرفتند.
پیامدها و ملاحظات:
1-حماقت جدید رزیم صهیونیستی نه تنها موجب ارعاب فلسطینیان نشد بلکه جرقه ای برای شعله ور شدن آتش انتفاضه فراهم کرده است.کرانه ی با ختری باید مسلح شود ولی باطرحی هوشمندانه و بدون شتابزدگی.روانه کردن بی حساب اسلحه به سمت این منطقه به درگیری فلسطینی-فلسطینی منجر خواهد شد واین همان خواسته ی اسرائیل است.
2-تظاهرات در شهرهای اروپایی در دفاع از غزه نشانه ای از بیداری اسلامی است که به قلب اروپا رسیده.جای تاسف است که جمعیت تظاهر کننده در برخی از این شهر ها بیشتر از بسیاری از کشورهای اسلامی و حتی همسایگان فلسطین است.
3-واکنش گروه های تکفیری به کشتار مسلمین در غزه بیش از پیش ماهیت این گروه ها را عیان کرد.همچنین به خوبی تفاوت تفکر تکفیری و اخوانی را نشان میدهد و دوست ودشمن را هم برای ما و هم برای اهل تسنن متمایز میکند.
4 این روزها حرف و حدیث هایی از گوشه و کنار بعضا شنیده می شود که حمایت جمهوری اسلامی از مردم مظلوم فلسطین را به توهم اینکه اینها ناصبی اند و یا حماس تکفیری است تخطئه میکنند.البته این واضح است که مردم فلسطین محب اهل بیت اند و حماس تقریبی است نه تکفیری اما مسئله ی مهم رشد یک جریان خطرناک تکفیری در درون شیعه است که باید چاره ای برای آن اندیشیده شود.
پایان جنگ:
رفت و آمدهای سیاسی در منطقه نشان میدهد که اسرائیل تاب مقاومت در برابر این مقاومت را ندارد فقط اندکی صبر لازم است تا اسرائیل آتش بس یک طرفه اعلام کند و پیروزی بزرگتری برای جهان اسلام در مقابل تمام کفر بدست آید.